fazestan | ||
|
آشنایی با حقوق زنان (قسمت چهارم)
متوجه شدیم که هستیم اولاً، ممکن الوجودیم ثانیاً، عین ربط و نیاز صرف هستیم نسبت به علّتمان ثالثاً، و طبق قانون معیت از علّتمان منفک و جدا نخواهیم بود رابعاً. علت بوجود آمدن ما چیست؟ ما معلول کدام علت و یا عواملی هستیم؟ آیا پدر و مادر علت بوجود آمدن ما هستند؟ آیا زمانی که سنگ را به سوی شیشه ای پرتاب می کنیم ما علت شکسته شدن شیشه هستیم؟ آیا وقتی نامه ای می نویسیم ، ثبت شدن نوشته ها به روی کاغذ معلول ماست؟ اگر جواب مثبت است پس چرا ما بدون پدر و مادر، نوشته ها بدون ما و... به هستی خود ادامه می دهند؟ اینکه با قانون معیت و نیازمندی مطلق معلول ناسازگار است! مثال درخت را به یاد بیاورید، آیا بدون وجود شما می تواند ادامه دهد؟ آیا از شما حیات مستقلی دارد؟ چاره چیست؟ دو گونه علت داریم: 1_ علت حقیقی 2_ علت اعدادی یا آماده ساز علت حقیقی : همان علتی است که همراه معلول خواهد بود و معلول بدون وجود او نابود خواهد شد و معلول فعل مستقیم او ونتیجه اقدام مستقیم اوست. علت اعدادی یا آماده ساز : به علت و یا عواملی گفته می شود که زمینه و شرایط را برای فعالیت علت حقیقی فراهم می سازد. حالا به خودمان رجوع کنیم و ببینیم که آیا حیات ما معلول فعل پدر و مادر ماست یا علت دیگری دارد؟ تحلیل کنید ، پدر و مادر فقط شرایط ترکیب نطفه را فراهم کرده اند و حیات بدن ما معلول ارتباط خاصی است که بین اعضا و جوارح ماست و لذا اگر این ارتباط قطع شود بدن نیز از فعالیت باز می ایستد، مثلا قلب و یا مغز از فعالیت دست بکشند؛ یا این مثال : شما دو مولکول هیدروژن و یک مولکول اکسیژن را ترکیب می کنید و کنار می کشید، می بینیم که آب بوجود آمده است اما از شما جداست، و این خلاف قاعده است. پس علت حقیقی همان ارتباط خاصی است که بین مولکولها برقرار است که همیشه همراه معلول خود "آب" خواهند بود و کار ما همان آماده کردن فعالیت علت حقیقی بوده است. یا شکسته شدن شیشه به خاطر شکننده بودن شیشه و سخت بودن سنگ بوده است و پرتاب سنگ فقط زمینه و شرایط را فراهم ساخته است نه بیشتر . و سایر مثالها نیز اینگونه اند. حالا به سوال پاسخ دهید، معلول چیست؟ 1_ معلول عین علته؟ 2_ معلول جدا از علته؟ 3_ معلول فعل علته؟ با توجه به مثال درخت به راحتی می توانید پاسخ را بیابید. یک سوال دیگه، با توجه به مقدماتی که بیان شد آیا معلول سبت به وجود خویش حق دخل و تصرف دارد؟ آیا موجودی که اصل وجودش به دیگری وابسته است می تواند برای خود مالکیت و دارایی فرض کند؟ کسی که حساب بانکی به نام او نیست و حساب ندارد می تواند در مورد چگونگی برداشت اظهارنظر کند؟ آیا می تواند از جایزه های بانک بهره مند شود؟ آیا به غیر از علت کس دیگری حق دخل و تصرف در معلول را دارد؟ آیا معلول نسبت به تصمیمات علت حق مخالفت دارد؟ آیا معلول نسبت به علت اصلاً توانایی دارد که تخلف کند؟ با قدری تامل می توان دریافت که معلول وابستگی کامل به علت دارد و حق هیچگونه دخل و تصرف را در وجود خود و دیگران ندارد مگر اینکه علت اجازه دهد و معلول هم در ایجاد و ادامه هستی خویش، نیازمند مطلق به علت است. و اگر علت توجه خویش را از معلول خویش بردارد معلول نابود خواهد شد. حالا به خودمان بر می گردیم ، ما که معلولیم، علت ما –البته اعدادی- پدر و مادر ما، و پدر ومادر ما معلول پدر و مادرشان و ایشان نیز هم... .این سلسله تا کجا ادامه خواهد داشت؟ انسلنهای دومیه! انسانهای اولیه! آنها چطور؟ معلول طبیعتند؟ به گفته بعضی ها همه این حوادث معلول حادثه "بین بنگ" اند؟ این سلسلاه وابستگی تا کجا ادامه دارد؟ انتها دارد یا خیر؟ اصل دیگری که مورد بررسی قرار می گیرد بحث باطل بودن تسلسل علل است. "تسلسل" به معنای پی در پی و پشت سر هم بودن است، و منظور از باطل بودن تسلسل علل این است که نمی شود معلولی وجود خود را از علتی و آن از علتی دیگر و آن نیز هم از علتی دیگر و این سلسله تا بی نهایت ادامه داشته باشد. مثلاً فرض کنید لازم است شما نامه ای را به امضای آقای "الف" برسانید ، ولی ایشان می گوید: من امضا نمی کنم مگر اینکه آقای "ب" امضا کند، به سراغ "ب" می روید؛ او نیز می گوید: من امضا نمی کنم مگر اینکه آقای "ج" امضا کند. به سراغ "ج" می روید، او نیز امضای خود را مشروط به امضای "د" می کند و به همین ترتیب ادامه می یابد و در این میان به کسی دست پیدا نمی کنید که غیر مشروط امضا کند، بلکه بی استثناء هر کسی به دیگری ارجاع می دهد و می گوید: ( تا فلان شخص امضا نکند، من امضا نخواهم کرد.) آیا با این وضع ممکن است نامه شما امضا شود؟ بدیهی است خیر. سلسله ای که بی استثنا همه حلقه های آن معلول باشند و در آن حلقه ای غیرمعلول، یعنی علت نخستین، که معلول نباشد- وجود نداشته باشد دقیقاً این گونه است. گفتیم: 1_ که هر ممکن الوجودی برای موجود شدن نیازمند به علتی است 2_ و هر معلولی برای بوجود آمدن نیازمند به یک علت است و بدون آن به وجود نمی آید 3_ و اگر آن علت نیز معلول علتی دیگر باشد باید به دنبال علت دیگر گشت 4_ تسلسل علت نیز که محال است پس باید وجودی باشد که معلول نباشد و به هیچ علتی وابسته نباشد و استقلال تام داشته باشد ودر هستسی خویش نیازمند هیچ کسی نباشد ، و اگر آن علت نخستین نباشد سایر معلول ها نیز بوجود نخواهند آمد. آن کیست؟ فلاسفه اصطلاحاً بدان می گویند : واجب الوجود ، یعنی وجودی که بودنش حتمی و ضروری است و در هستی به غیر وابسته نیست و ما می گوییم : خدا!. اینجا جمله شریف "اشهد ان لا اله الا الله" معنا پیدا می کند، یعنی وجودی یگانه که شریک بردار نیست، یعنی تنها یک وجود، که به دیگران وابسته نیست و بی نیاز است. ادامه دارد ... [ چهارشنبه 90/3/4 ] [ 11:45 عصر ] [ hafez ]
|
Online User |